آرمینآرمین، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 5 روز سن داره

وروجک مامان و بابا

پاییز 93

یادگاری بچه بابا     تابستان تموم شده و پاییز با همه زیباییهاش سر رسیده پاییز فصل انتظار من و بابایی هستش در انتظار به دنیا آمدن تو نازنینم هستیم یک روز هم مامان بابایی چند تیکه از لباسهای بچگی باباتو برامون داد  که به موقع  برات بپوشونیم  یادگاری های زیبایی هستند بابات کلی ذوق می کرد که تو رو تو این لباسها خواهد دید به امید این روزهای فرح بخش زندگیمون ...     باز هم وقت دکترم شد و 15 مهرماه رفتم پیش دکترم و ارجاع داد به سونوگرفی، چون دکتر شاکر رفته کانادا ، ناگزیر رفتم سونوگرافی دکتر رحمان پرنیا، جواب رو که خانم نصیری دید گفت : آب  کیسه آب زیاده باید مراقب باشم و به تک...
30 مهر 1393

تابستان 93

     تابستان از راه رسیده بود و تقریبا گرمتر از سالهای قبل بود من هم  دوران ویاری رو سپری می کردم حالت تهو ع کم شده بود ولی بزاق دهنم خیلی بیشتر شده بود و به شدت نفخ شکم و معده داشتم و اذیتم می کرد اما از بس حس مادر شدن و تو رو به دنیا آوردن برام شیرین و رویایی بود که همه این سختیها برام گوارا بود روز به روز چاقتر و بزرگتر میشدم شکمم از حد معمول بزرگتر بود طوری که خیلی ها می گفتند بچه ات دوقلو هستش ...چون آب و هوا عوض کرده بودم سرما خوردم ولی به خاطر خطرات احتمالی مصرف قرص و دارو هیچ دارویی استفاده نکردم و دو هفته کسالت داشتم اواسط تیر ماه رفتم پیش دکتر و مرحله دوم آزمایش خون و سونو و غربالگری....  ...
15 مهر 1393
1